خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وسیله کمکی
[اسم]
das Hilfsmittel
/ˈhɪlfsˌmɪtl̩/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Hilfsmittel]
[ملکی: Hilfsmittels]
1
وسیله کمکی
ابزار کمکی
مترادف و متضاد
Arbeitshilfe
Instrument
Rüstzeug
1.Drohungen und Gewalt waren ihre Hilfsmittel, um die Gefangenen gefügig zu machen.
1. تهدید و خشونت ابزار کمکی آنها برای مطیع کردن زندانیها بودند.
2.Sie dürfen technische Hilfsmittel anwenden.
2. شما اجازه دارید از ابزار کمکی فنی استفاده کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
hilfsbereitschaft
hilfsbereit
hilfreich
hilfe
hihi
himmel
himmelsrichtung
himmlisch
hin
hin und zurück
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان