خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حل کردن
2 . خریدن (بلیط)
3 . شل کردن
[فعل]
lösen
/ˈløːzən/
فعل گذرا
[گذشته: löste]
[گذشته: löste]
[گذشته کامل: gelöst]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
حل کردن
1.Seit drei Stunden versuche ich diese Aufgabe zu lösen.
1. من سه ساعت است که دارم تلاش میکنم این مسئله را حل کنم.
Aufgabe/Problem/Rätsel... lösen
تمرین/مشکل/معما... حل کردن
Das Problem lösen wir gemeinsam.
ما مشکل را با هم حل میکنیم.
2
خریدن (بلیط)
Fahrkarte/Karte/...lösen
بلیط خریدن
1. Haben sie die Eintrittskarte gelöst?
1. بلیط ورودی را خریدهاید؟
2. Sie können die Fahrkarten auch am Automaten lösen.
2. شما میتوانید بلیط را از دستگاه هم بخرید.
3
شل کردن
باز کردن
1.Diese Arznei löst den Schleim.
1. این دارو مخاط را شل میکند.
Knoten/Gürtel/Haare lösen
گره/کمربند/مو را باز کردن [شل کردن]
Der Knoten ist zu fest, ich kann ihn nicht lösen.
گره بسیار محکم است، من نمیتوانم آن را باز کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
lösegeldforderung
lösegeld
löschen
löschblatt
löhnen
löslich
löslichkeit
löss
lösung
lösungsmöglichkeit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان