خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ماهیتابه
2 . کاسه مفصل
[اسم]
die Pfanne
/ˈpfanə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Pfannen]
[ملکی: Pfanne]
1
ماهیتابه
1.Nimm die dunkle Pfanne, die ist besser zum Braten!
1. ماهیتابه تیره را بگیر، آن برای سرخ کردن بهتر است.
2.Sie brät das Fleisch in einer Pfanne an.
2. او گوشت را در یک ماهیتابه سرخ میکند.
2
کاسه مفصل
مفصل توپی
مترادف و متضاد
Gelenkpfanne
1.Der Knochen hat sich aus der Pfanne entfernt.
1. استخوان از کاسه مفصل جدا شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
pfand
pfalz
pfahl
pfaffe
pfad
pfannkuchen
pfarrei
pfarrer
pfarrhaus
pfau
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان