خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دزدی
[اسم]
der Raub
/ʀaʊ̯p/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Raube]
[ملکی: Raub(e)s]
1
دزدی
سرقت
1.Der Raub erfolgte trotz der Überwachungskameras.
1. سرقت علی رغم دوربینهای مدار بسته موفق شد.
2.Raub muss mit Gefängnis bestraft werden.
2. دزدی باید با زندان مجازات بشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
rau
ratzfatz
ratte
ratschlag
ratsam
raubbau
rauben
rauch
rauchen
raucher
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان