خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صحنه
[اسم]
der Schauplatz
/ˈʃaʊ̯ˌplat͡s/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Schauplätze]
[ملکی: Schauplatzes]
1
صحنه
محل وقوع
مترادف و متضاد
Austragungsort
Veranstaltungsort
1.Das Stadion war oft Schauplatz internationaler Wettkämpfe.
1. ورزشگاه اغلب صحنه مسابقات بینالمللی بود.
2.Die Stadt war oft Schauplatz friedlicher Demonstrationen.
2. شهر اغلب صحنه تظاهراتی صلحآمیز بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
schaumig
schaumgummi
schaum
schaukeln
schaukel
schaurig
schauspiel
schauspieler
schauspielhaus
schausteller
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان