خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تعمیرگاه
[اسم]
die Werkstatt
/ˈvɛʁkˌʃtat/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Werkstätten]
[ملکی: Werkstatt]
1
تعمیرگاه
گاراژ
1.Die Maschine muss in der Werkstatt repariert werden.
1. این دستگاه باید در تعمیرگاه تعمیر شود.
2.Er bringt das Auto in die Werkstatt.
2. او ماشین را به تعمیرگاه میآورد.
3.Mein Wagen ist zurzeit in der Werkstatt.
3. ماشین من در حال حاضر در تعمیرگاه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
werken
werkbank
werk
werft
werfen
werkstudent
werktag
werkzeug
wermut
wert
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان