خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پایداری
[اسم]
der Widerstand
/ˈviːdɐˌʃtant/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Widerstände]
[ملکی: Widerstand(e)s]
1
پایداری
مقاومت، استحکام
1.Schon nach der ersten Niederlage gab die Armee den Widerstand auf.
1. بعد از اولین شکست ارتش پایداری را از دست داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
widerspruch
widersprechen
widerspiegeln
widersetzen
widerrufen
widmen
widmung
widrig
widrigkeit
wie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان