خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اتفاق
[اسم]
der Zufall
/ˈt͡suːˌfal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Zufälle]
[ملکی: Zufalls]
1
اتفاق
تصادف، پیش آمد، تقارن
1.Durch Zufall habe ich gehört, dass die Wohnung frei ist.
1. از روی اتفاق [اتفاقی] من شنیدم که این آپارتمان خالی است.
2.Durch Zufall habe ich meinen Schlüssel wiedergefunden.
2. اتفاقی من کلیدم را دوباره پیدا کردم.
3.So ein Zufall, dass ich dich hier treffe.
3. چه تصادفی که من تو را اینجا می بینم.
تصاویر
کلمات نزدیک
zufahrtsstraße
zufahrt
zuerst
zueinander
zudrücken
zufallen
zufassen
zufaxen
zufliegen
zuflucht
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان