Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . ابتدا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
zuerst
/tsuˈʔeːɐ̯st/
غیرقابل مقایسه
1
ابتدا
در ابتدا، اول
1.Ich muss zuerst telefonieren.
1. من ابتدا باید تلفن کنم.
2.Was soll zuerst gemacht werden?
2. اول باید چه کاری انجام شود؟
3.Zuerst gibt es Mittagessen. Dann könnt ihr Schokolade essen.
3. اول نهار داریم. بعد میتوانید شکلات بخورید.
تصاویر
کلمات نزدیک
zueinander
zudrücken
zudringlichkeit
zudringlich
zudrehen
zufahrt
zufahrtsstraße
zufall
zufallen
zufassen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان