1 . فقط
[قید]

merely

/ˈmɪrli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فقط تنها، صرفا

معادل ها در دیکشنری فارسی: صرفا فقط
مترادف و متضاد just
  • 1.I didn't say that you had to go - I merely suggested that you might want to go.
    1. من نگفتم که مجبوری بروی - من تنها پیشنهاد کردم که ممکن است بخواهی بروی.
  • 2.I wasn't complaining, I merely said that I was tired.
    2. من شکایت نمی‌کردم، فقط گفتم که خسته هستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان