Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . احمقانه
[صفت]
absurd
/əbˈsɜːrd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more absurd]
[حالت عالی: most absurd]
1
احمقانه
بیمعنی، مضحک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیمعنی
پوچ
چرت
هجو
مسخره
مزخرف
مترادف و متضاد
laughable
preposterous
ridiculous
reasonable
sensible
1.It was absurd to believe the fisherman's tale.
1. باور کردن داستان ماهیگیر احمقانه بود.
2.The flabby boy realized that the suggestion to diet was not absurd.
2. پسر چاق فهمید که پیشنهاد رژیم (گرفتن) احمقانه نبود.
3.Underestimating the importance of reading is absurd.
3. دستکم گرفتن اهمیت مطالعه، (کاری) احمقانه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
abstruseness
abstrusely
abstruse
abstractness
abstractly
absurdity
absurdly
abu dhabi
abundance
abundant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان