Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فراوانی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
abundance
/əˈbʌndəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فراوانی
وفور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برکت
تکثر
وفور
فراوانی
کثرت
1.There was an abundance of fish in the lake.
1. در آن دریاچه، ماهی فراوان بود (وجود داشت).
2.These flowers grow here in abundance .
2. این گلها در اینجا به وفور میرویند.
تصاویر
کلمات نزدیک
abu dhabi
absurdly
absurdity
absurd
abstruseness
abundant
abundantly
abuse
abused
abuser
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان