1 . به‌فراوانی 2 . به‌شدت
[قید]

abundantly

/əˈbʌndəntli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more abundantly] [حالت عالی: most abundantly]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌فراوانی به‌وفور

  • 1.Calcium is found abundantly in milk.
    1. کلسیم به‌وفور در شیر یافت می‌شود.

2 به‌شدت بسیار

  • 1.She made her wishes abundantly clear.
    1. او خواسته‌هایش را بسیار واضح بیان کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان