خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تاکید کردن
[فعل]
to accentuate
/ækˈsɛnʧueɪt/
فعل گذرا
[گذشته: accentuated]
[گذشته: accentuated]
[گذشته کامل: accentuated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تاکید کردن
برجسته نمودن
formal
مترادف و متضاد
emphasize
highlight
stress
1.Her dress was tightly belted, accentuating the slimness of her waist.
1. پیراهن او محکم با کمربند بسته شده بود و باریکی کمرش را برجسته می کرد.
2.The new policy only serves to accentuate the inadequacy of help for the homeless.
2. سیاست جدید تنها کمک می کند تا ناکافی بودن کمک رسانی به بی خانمان ها برجسته تر شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
accentual
accentless
accented
accent
accelerator board
accentuation
accept
accept a compliment
accept an apology
accept an invitation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان