خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (فرد) جمعکننده
2 . باتری قابل شارژ
3 . شرطبندی کمبو
[اسم]
accumulator
/ɐkjˈuːmjʊlˌeɪɾɚ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(فرد) جمعکننده
مجموعهدار
2
باتری قابل شارژ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انباره
3
شرطبندی کمبو
شرطبندی اکومولاتور
توضیحاتی در مورد واژه accumulator
واژه accumulator به نوعی شرطبندی گفته میشود که در آن برد حاصل از شرطبستن روی یک بازی، به بازی بعدی انتقال مییابد.
تصاویر
کلمات نزدیک
accumulative
accumulation
accumulated
accumulate
accumbent
accuracy
accurate
accurately
accurse
accursed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان