خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تیزهوشی
[اسم]
acumen
/əˈkjumən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تیزهوشی
ذکاوت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نکتهسنجی
مترادف و متضاد
awareness
brightness
sharpness
1.she uses her acumen as a weapon for deception.
1. او از تیزهوشی خود به عنوان سلاحی برای فریب استفاده میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
aculeus
aculeate
acuity
actuate
actuary
acuminate
acupressure
acupuncture
acupuncturist
acute
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان