خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دولت (بخصوص در امریکا)
2 . مدیریت
3 . تجویز (دارو)
[اسم]
administration
/ədˌmɪnɪˈstreɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دولت (بخصوص در امریکا)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دولت
مترادف و متضاد
government
The Trump Administration
دولت ترامپ
2
مدیریت
اداره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اداره
تمشیت
مباشرت
1.Administration costs are passed on to the customer.
1. هزینههای مدیریتی به مشتریان ابلاغ شد.
administration of something
مدیریت چیزی
the day-to-day administration of the company
مدیریت روز به روز این شرکت
3
تجویز (دارو)
دادن
administration of something
تجویز چیزی
the administration of antibiotics
تجویز آنتیبیوتیک
تصاویر
کلمات نزدیک
administrate
administer
admin
adm
adjutant
administration building
administrative
administrative hierarchy
administrator
admirable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان