خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رقیب
[اسم]
adversary
/ˈædvərseri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رقیب
مخالف، حریف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هماورد
معاند
مخالف
مترادف و متضاد
opponent
1.his old political adversary
1. رقیب سیاسی قدیمی او
تصاویر
کلمات نزدیک
adverbial
adverb
adventurous
adventurism
adventuring
adverse
adverse effect
adversely
adversity
advert
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان