خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هواداری
[اسم]
advocacy
/ˈædvəkəsi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هواداری
طرفداری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حمایت
هواداری
طرفداری
1.Janine’s strong advocacy for the event made people want to attend.
1. طرفداری سفت و سخت "جنین" از مراسم باعث شد مردم بخواهند در آن شرکت کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
advocaat
advisory
adviser
advised
advise
advocate
adze
aec
aed
aedile
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان