Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . وکیل مدافع
2 . طرفداری کردن
[اسم]
advocate
/ˈædvəkeɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وکیل مدافع
معادل ها در دیکشنری فارسی:
طرفدار
[فعل]
to advocate
/ˈædvəkeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: advocated]
[گذشته: advocated]
[گذشته کامل: advocated]
صرف فعل
2
طرفداری کردن
دفاع کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هواداری کردن
طرفداری کردن
مترادف و متضاد
support
1.Heart specialists strongly advocate low-cholesterol diets.
1. متخصصین قلب به شدت از رژیم های غذایی کلسترول-پایین دفاع می کنند.
2.The group does not advocate the use of violence.
2. گروه از استعمال خشونت طرفداری نمی کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
advocacy journalism
advocacy group
advocacy
advocaat
advisory speed limit
advocator
advowson
adynamia
adynamic
adz
کلمات نزدیک
advocacy
advocaat
advisory
adviser
advised
adze
aec
aed
aedile
aegis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان