خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خونگرم
[صفت]
affable
/ˈæfəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more affable]
[حالت عالی: most affable]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خونگرم
خوشرفتار، خوشبرخورد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خوشاخلاق
خوشرو
خونگرم
مترادف و متضاد
amiable
friendly
unfriendly
1.an affable and agreeable companion
1. یک رفیق [مونس] خوش رفتار و خوب
2.People like to be around George because he is so affable.
2. مردم دوست دارند در کنار "جورج" باشند زیرا او بسیار خونگرم است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
afar
aerospace
aerosol paint
aerosol container
aerosol can
affair
affaire
affaire d'honneur
affect
affection
کلمات نزدیک
affability
afb
afar
afaik
aestivation
affably
affair
affect
affectation
affected
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان