خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رو به پیری
[صفت]
ageing
/ˈeɪdʒɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more ageing]
[حالت عالی: most ageing]
1
رو به پیری
در حال پیر شدن
1.He takes care of his ageing mother.
1. او از مادر در حال پیر شدنش مراقبت میکند.
ageing process
روند پیری
تصاویر
کلمات نزدیک
aged
age-old
age of discretion
age of consent
age limit
ageless
agelong
agency
agenda
agent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان