خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چاره
2 . نامرسوم
3 . جایگزین
[اسم]
alternative
/ɔlˈtɜrnətɪv/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چاره
راهکار جایگزین، جایگزین
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شق
1.There must be an alternative to people sleeping on the streets.
1. باید چارهای برای افرادی که در خیابان میخوابند وجود داشته باشد.
an alternative to coffee
جایگزینی برای قهوه
[صفت]
alternative
/ɔlˈtɜrnətɪv/
غیرقابل مقایسه
2
نامرسوم
غیرمعمول
مترادف و متضاد
unconventional
unorthodox
an alternative lifestyle
سبک زندگی غیرمعمول
3
جایگزین
دیگر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گزینه
an alternative route
مسیری جایگزین [دیگر]
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
alternate
altercate
alteration
alter ego
alter
alternative country
alternative energy
alternative medicine
alternative metal
altogether
کلمات نزدیک
alternation
alternating current
alternately
alternate
alterity
alternative energy
alternative fuel
alternative medicine
alternative remedies
alternatively
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان