1 . بیهوشی
[اسم]

anesthesia

/ˌænɪˈsθiʒə/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بیهوشی بی‌حسی

معادل ها در دیکشنری فارسی: آنستزی بیهوشی هوشبری انستیزی
مترادف و متضاد insensitivity to pain
  • 1.During anesthesia body temperature falls due to the effects of drugs.
    1. طی بیهوشی، دمای بدن بدلیل اثرات دارو پایین می‌آید.
  • 2.His leg is in a state of anesthesia.
    2. پای او در حالت بی‌حسی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان