Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . (از هم) جدا
2 . (از هم) فاصله (داشتن)
[قید]
apart
/əˈpɑrt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(از هم) جدا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دور از هم
مترادف و متضاد
away from each other
divorced
separated
1.My mother and father live apart now.
1. مادر و پدرم، الان جدا (از هم) زندگی میکنند.
2.Stand with your feet wide apart.
2. با پاهای (از هم) جدا بایست.
2
(از هم) فاصله (داشتن)
1.How far apart should the speakers be?
1. بلندگوها باید چقدر (از هم) فاصله داشته باشند؟
2.The two houses are 500 meters apart.
2. آن دو خانه 500 متر (از هم) فاصله دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
apace
aortic
aorta
aob
anywhere near
apart from
apartheid
aparthotel
apartment
apartment building
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان