خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ضمیمه کردن
[فعل]
to append
/əˈpend/
فعل گذرا
[گذشته: appended]
[گذشته: appended]
[گذشته کامل: appended]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ضمیمه کردن
پیوست کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ضمیمه کردن
formal
1.The results of the client survey are appended to this document.
1. نتایج نظرسنجی از مشتریان به این سند ضمیمه شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
appellee
appellation
appellate
appellant
appeasement
appendage
appendicitis
appendix
apperception
appertain
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان