خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برآورد کردن
[فعل]
to appraise
/əˈpreɪz/
فعل گذرا
[گذشته: appraised]
[گذشته: appraised]
[گذشته کامل: appraised]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
برآورد کردن
ارزشیابی کردن، تخمین زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارزیابی کردن
برآورد کردن
تقویم کردن
مترادف و متضاد
assess
estimate
evaluate
1.A realtor will come over tonight to appraise our house.
1. یک دلال معاملات ملکی امشب برای برآورد کردن (قیمت) خانه مان خواهد آمد.
2.to appraise goods
2. ارزشیابی کردن کالا ها
تصاویر
کلمات نزدیک
appraisal
appr
appositive
apposition
apposite
appraiser
appreciable
appreciably
appreciate
appreciation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان