خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باستانشناس
[اسم]
archaeologist
/ˌɑrkiˈɑləʤɪst/
قابل شمارش
1
باستانشناس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باستانشناس
1.The site of the temple was discovered by a group of amateur archaeologists.
1. مکان معبد توسط گروهی از باستان شناسان تازه کار کشف شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
archaeological
archaean
arch bridge
arch
arcane
archaeology
archaic
archaism
archangel
archbishop
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان