خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معمولا
[قید]
as a rule
/æz ə rul/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معمولا
اغلب، به طور کلی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قاعدتا
مترادف و متضاد
in general
typically
1.As a rule Irene does not eat meat.
1. معمولا «آیرین» گوشت نمیخورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
as a result of
as a matter of fact
as a consequence
as
aryan
as a whole
as an alternative
as black as night
as blind as a bat
as busy as a beaver
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان