[حرف اضافه]

as

/æz/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌عنوان در مقام، به جای

معادل ها در دیکشنری فارسی: به عنوان به منزله
مترادف و متضاد acting as being in the guise of with the appearance of
as somebody/something
به‌عنوان کسی/چیزی
  • 1. He works in a school as a teacher.
    1. او در یک مدرسه به‌عنوان معلم کار می‌کند.
  • 2. She works as a waitress.
    2. او به‌عنوان یک پیشخدمت کار می‌کند.
  • 3. We used the box as a table.
    3. ما از جعبه به‌عنوان میز استفاده کردیم.
کاربرد حرف اضافه as به معنای به عنوان
as در این کاربرد برای نشان دادن نقش یا کارکرد اسامی استفاده می‌شود. مثلا:
".They were all dressed as clowns" (آنها همه در نقش دلقک لباس پوشیده بودند.)
".We used the box as a table" (ما از جعبه به‌عنوان میز استفاده کردیم.)
[قید]

as

/æz/
غیرقابل مقایسه

2 به اندازه مثل

معادل ها در دیکشنری فارسی: مثل مثابه
as ... as
هم/به اندازه ...
  • 1. I can't run as fast as you.
    1. من نمی‌توانم به اندازه تو تند بدوم [من نمی‌توانم هم‌سرعت تو بدوم].
  • 2. She'll soon be as tall as her mother.
    2. او به زودی به اندازه [هم‌قد] مادرش می‌شود.
  • 3. The food here isn't as good as it used to be.
    3. غذای اینجا به اندازه گذشته خوب نیست.
just as
درست به همان اندازه
  • His last album sold half a million copies and we hope this one will be just as popular.
    آلبوم قبلی او نیم میلیون نسخه فروخت و ما امیدواریم این یکی هم درست به همان اندازه محبوب باشد.
کاربرد واژه as به معنای به اندازه
یکی از کاربردهای as در این ساختار است: as.....as از این ساختار برای اشاره به برابر بودن یا مشابه بودن یک صفت استفاده می‌شود. مثلا:
"as fast as you" (هم‌سرعت تو)، "as well as her sister" (به خوبی خواهرش)، "as tall as your father" (هم‌قد پدرت)
گاهی ممکن است ساختار as....as همیشه به این صورت در فارسی استفاده نشود. مثلا:
as در عبارت "as soon as possible" معنی "در اسرع وقت" می‌دهد.

3 طبق مثل

as always
مثل همیشه
  • As always, he said little.
    مثل همیشه، او کم حرف زد.
as usual
طبق معمول
  • As usual, James was the last to arrive.
    طبق معمول، "جیمز" آخرین نفری بود که رسید.
کاربرد واژه as به معنای طبق
قید as به معنای طبق وقتی کنار قیدهای زمان می‌آید اشاره به کارهایی دارد که همیشه به یک صورت اتفاق می‌افتد و یک عادت یا کار همیشگی است. مثلا:
"as usual" (طبق معمول)، "as always" (مثل همیشه)
[حرف ربط]

as

/æz/

4 چون

معادل ها در دیکشنری فارسی: چون
مترادف و متضاد because since
  • 1.As it was getting late, I decided to check into a hotel.
    1. چون داشت دیر می‌شد، من تصمیم گرفتم به هتل بروم.
  • 2.You can go first as you're the oldest.
    2. چون شما بزرگ‌ترین هستید می‌توانید اول وارد شوید.
کاربرد حرف ربط as به معنای چون
حرف ربط as به معنای چون دو جمله را به هم وصل می‌کند که این دو جمله یکی دلیل و دیگری نتیجه است. حرف ربط as همیشه با جمله دلیل می‌آید. مثلا:
".As it was getting late, I decided to check into a hotel" (چون داشت دیر می‌شد، من تصمیم گرفتم به هتل بروم.)

5 درحالی که زمانی که

معادل ها در دیکشنری فارسی: در حالی که
مترادف و متضاد when while
  • 1.As you were out, I left a message.
    1. زمانی که بیرون بودی، یک پیغام گذاشتم.
  • 2.Just as I was leaving the house, the phone rang.
    2. درست درحالی که [زمانی که] داشتم خانه را ترک می‌کردم، تلفن زنگ خورد.
توضیحاتی در رابطه با as
حرف ربط as در این مفهوم اشاره دارد به هم‌زمانی دو عمل. یعنی دو عملی را که در یک زمان در حال اتفاق افتادن هستند، به هم ربط می‌دهد.

6 همانطور که

معادل ها در دیکشنری فارسی: آن‌طور آن‌گونه چنانکه همچنان
  • 1.As she grew older she gained in confidence.
    1. همانطور که بزرگ‌تر می‌شد اعتماد به نفس بیشتری به‌دست می‌آورد.
  • 2.As you know, Julia is leaving soon.
    2. همانطور که می‌دانید، جولیا به‌زودی می‌رود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان