Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
انگیسی
المانی
فرانسه
ترکیه
search
as
/æz/
/æz/
قید
1. به اندازه
مثل
2. طبق
مثل
حرف ربط
1. در حالی که
زمانی که
2. همانطور که
3. چون
حرف اضافه
1. به عنوان
در مقام، به جای
قید
1 . به اندازه
مثل
قید
2 . طبق
مثل
حرف ربط
1 . در حالی که
زمانی که
حرف ربط
2 . همانطور که
حرف ربط
3 . چون
حرف اضافه
1 . به عنوان
در مقام، به جای
قید
1
as
[قید]
1
به اندازه
مثل
as soon as possible
در اسرع وقت [هر چه زودتر]
I'll
go
as
soon
as
possible
.
در اسرع وقت خواهم رفت.
as ... as
هم اندازه ...
1. I can't
run
as
fast
as
you
.
1. من نمیتوانم به اندازه تو تند بدوم. [من نمیتوانم هم سرعت تو بدوم]
2.
She'll
soon
be
as
tall
as
her
mother
.
2. او به زودی مثل مادرش بلند میشود. [هم قد مادرش میشود.]
3.
The
food
here
isn't
as
good
as
it
used
to
be
.
3. غذای اینجا به اندازه گذشته خوب نیست.
just as
درست به همان اندازه
His
last
album
sold
half
a
million
copies
and
we
hope
this
one
will
be
just
as
popular
.
آلبوم قبلی او نیم میلیون نسخه فروخت و ما امیدواریم این یکی هم درست به همان اندازه محبوب باشد.
قید
2
as
[قید]
2
طبق
مثل
as always
مثل همیشه
As
always
,
he
said
little
.
مثل همیشه، او کم حرف زد.
as usual
طبق معمول
As
usual
,
James
was
the
last
to
arrive
.
طبق معمول، "جانت" آخرین نفری بود که رسید.
حرف ربط
1
as
[حرف ربط]
1
در حالی که
زمانی که
مترادف:
when
while
1.
As
you
were
out
, I
left
a
message
.
1. زمانی که بیرون بودی، یک پیغام گذاشتم.
2.
Just
as
I was leaving
the
house
,
the
phone
rang
.
2. در حالی که [زمانی که] داشتم خانه را ترک می کردم، تلفن زنگ خورد.
حرف ربط
2
as
[حرف ربط]
2
همانطور که
1.
As
she
grew
older
she
gained
in
confidence
.
1. همانطور که بزرگتر میشد اعتماد به نفس بیشتر به دست میآورد.
2.
As
you
know
,
Julia
is
leaving
soon
.
2. همانطور که میدانید، جولیا به زودی دارد میرود.
حرف ربط
3
as
[حرف ربط]
3
چون
مترادف:
because
since
1.
As
it
was getting
late
, I
decided
to
check
into
a
hotel
.
1. چون داشت دیر میشد، من تصمیم گرفتم به هتل بروم.
2.
You
can
go
first
as
you're
the
oldest
.
2. چون شما بزرگترین هستید میتوانید اول وارد شوید.
حرف اضافه
1
as
[حرف اضافه]
1
به عنوان
در مقام، به جای
مترادف:
acting as
being
in the guise of
with the appearance of
as somebody/something
به عنوان کسی/چیزی
1.
He
works
in
a
school
as
a
teacher
.
1. او در یک مدرسه به عنوان معلم کار میکند.
2.
She
works
as
a
waitress
.
2. او به عنوان یک پیشخدمت کار میکند.
3.
We
used
the
box
as
a
table
.
3. ما از جعبه به جای میز استفاده کردیم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان