خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازرسی
2 . بررسی کردن
[اسم]
audit
/ˈɔːdɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازرسی
ممیزی، حسابرسی، رسیدگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رسیدگی
1.a tax audit
1. ممیزی مالیاتی
2.an annual audit
2. بازرسی سالیانه
[فعل]
to audit
/ˈɔːdɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: audited]
[گذشته: audited]
[گذشته کامل: audited]
صرف فعل
2
بررسی کردن
رسیدگی کردن
1.We have just had our accounts audited.
1. ما به تازگی حساب هایمان را بررسی کرده ایم.
تصاویر
کلمات نزدیک
audiovisual
audiometry
audiometer
audiobook
audio
audit trail
audition
auditor
auditorium
auditory
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان