Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . بازرس
[اسم]
auditor
/ˈɔːdɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازرس
مامور رسیدگی، حسابرس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حسابرس
1.She is one of the nation’s leading auditors of public companies.
1. او یکی از برجسته ترین بازرس های شرکت های دولتی است.
2.The auditors’ report will be submitted to the directors at the end of the year.
2. گزارش های مامور رسیدگی پایان هر سال به دسن هیئت مدیره می رسد.
تصاویر
کلمات نزدیک
audition
audit trail
audit
audiovisual
audiometry
auditorium
auditory
auditory nerve
audrey
auger
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان