خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امضا
2 . امضا کردن
[اسم]
autograph
/ˈɔtəˌgræf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
امضا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امضا
مترادف و متضاد
signature
1.Could I have your autograph?
1. میتوانم امضایتان را داشته باشم؟
2.I have Kurt Cobain's autograph.
2. من امضای "کرت کوبین" را دارم.
[فعل]
to autograph
/ˈɔtəˌgræf/
فعل گذرا
[گذشته: autographed]
[گذشته: autographed]
[گذشته کامل: autographed]
صرف فعل
2
امضا کردن
امضا زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امضا کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
autogenic training
autogamy
autofocus
autocue
autocratic
autograph hunter
automagically
automaker
automate
automated
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان