خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جلوگیری کردن
2 . برگرداندن
[فعل]
to avert
/ɐvˈɜːt/
فعل گذرا
[گذشته: averted]
[گذشته: averted]
[گذشته کامل: averted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جلوگیری کردن
دفع کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باز داشتن
پیشگیری کردن
1.He did his best to avert suspicion.
1. او تمام تلاشش را کرد تا از (بروز) سوءظن جلوگیری کند.
2
برگرداندن
1.She averted her eyes from the terrible scene in front of her.
1. او چشمانش [نگاهش] را از صحنه مقابل رویش برگرداند.
تصاویر
کلمات نزدیک
aversion therapy
aversion
averseness
averse
averil
avert war
avestan
avian
aviary
aviate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان