خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در پشتی
[اسم]
back door
/ˌbæk ˈdɔːr/
قابل شمارش
1
در پشتی
در عقب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
در عقب
1.The back doors to the complexes are broken and can't be locked.
1. در پشتی مجتمع ها شکسته است و قفل نمی شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
back catalog
back bench
back away
back and forth
back alley
back down
back issue
back on one's feet
back out
back pay
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان