خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متوازن
[صفت]
balanced
/ˈbælənst/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more balanced]
[حالت عالی: most balanced]
1
متوازن
متعادل، منصفانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تراز
ترازشده
همتراز
متوازن
متعادل
مترادف و متضاد
equitable
fair
impartial
partial
1.He made a balanced presentation of both points of view.
1. او ارائهای متوازن از هر دو نظریه بازگو کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
balance sheet
balance of power
balance of payments
balance
balalaika
balanced diet
balancing act
balcony
bald
bald as an eagle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان