خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بادکنک
2 . بالون (نوعی هواگرد)
[اسم]
balloon
/bəˈluːn/
قابل شمارش
1
بادکنک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بادکنک
1.We tied balloons and streamers to the ceiling ready for the party.
1. ما برای جشن بادکنک ها و شرشره ها را به سقف آویزان کردیم.
2
بالون (نوعی هواگرد)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بالون
تصاویر
کلمات نزدیک
ballonet
ballistics
ballistic missile
ballistic
ballista
balloon whisk
ballooning
balloonist
ballot
ballot box
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان