Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . برگه رای
2 . رایگیری مخفی
3 . به صورت مخفی رای دادن
[اسم]
ballot
/ˈbælət/
قابل شمارش
[جمع: ballots]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برگه رای
مترادف و متضاد
election
vote
1.After we counted the ballots a second time, Leo's victory was confirmed.
1. پس از شمارش برگه آراء برای دومین بار، پیروزی "لئو" تایید شد.
2.Clyde, confident of victory, dropped his ballot into the box.
2. "کلاید" که از پیروزی مطمئن بود، برگه رای خود را به درون صندوق انداخت.
2
رایگیری مخفی
انتخابات (با رای مخفی)
1.We held a ballot to choose a new president.
1. برای انتخاب رئیسجمهور جدید، رایگیری مخفی برگزار کردیم.
[فعل]
to ballot
/ˈbælət/
فعل ناگذر
[گذشته: balloted]
[گذشته: balloted]
[گذشته کامل: balloted]
صرف فعل
3
به صورت مخفی رای دادن
رای مخفی دادن
1.The workers balloted for a strike.
1. کارگرها به صورت مخفی برای اعتصاب رای دادند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
balloonist
ballooning
balloonfish
balloon whisk
balloon vine
ballot box
ballota
balloting
ballottement
ballpark
کلمات نزدیک
balloonist
ballooning
balloon whisk
balloon
ballonet
ballot box
ballot paper
ballpark
ballpark figure
ballpoint
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان