خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نزدیک بود (کاری را انجام دادن)
[عبارت]
be on the point of
/bi ɑn ðə pɔɪnt ʌv/
1
نزدیک بود (کاری را انجام دادن)
در آستانه انجام دادن کاری بودن
1.I was on the point of leaving when he turned up.
1. من نزدیک بود بروم که او پیدایش شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
be on the ball
be on speaking terms
be on someone
be on one's way
be on one's back
be on the safe side
be on tv
be out of
be overwhelmed with emotion
be plunged into darkness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان