1 . متعلقات
[اسم]

belongings

/bəˈlɔːŋ.ɪŋz/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متعلقات دارایی، وسایل، اموال

معادل ها در دیکشنری فارسی: اموال
مترادف و متضاد possessions
  • 1.They lost all their belongings in the fire.
    1. آنها تمام وسایلشان را در آتش‌سوزی از دست دادند.
personal belongings
وسایل شخصی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان