خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (شدیدا) سرزنش کردن
[فعل]
to berate
/bɪˈreɪt/
فعل گذرا
[گذشته: berated]
[گذشته: berated]
[گذشته کامل: berated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(شدیدا) سرزنش کردن
(شدیدا) انتقاد کردن
مترادف و متضاد
rebuke
scold
praise
1.The angry boss berated his employees.
1. رییس عصبانی کارمندانش را سرزنش کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bequeath
bentwood
bent-nose pliers
bent scissors
bent out of shape
berber
berbice chair
bereft
beret
bergamot
کلمات نزدیک
berat
bequest
bequeath
bepraise
benzoyl
bereave
bereaved
bereavement
bereft
beret
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان