خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پتو
2 . لایه
[اسم]
blanket
/ˈblæŋ.kɪt/
قابل شمارش
1
پتو
روانداز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پتو
روانداز
مترادف و متضاد
bedcover
cover
covering
quilt
1.She put an extra blanket on the bed.
1. او یک پتوی اضافه روی تختخواب انداخت.
2
لایه
روکش
a blanket of snow
لایهای از برف
تصاویر
کلمات نزدیک
blank verse
blank out
blank cheque
blank cartridge
blank
blanket refusal
blankly
blanquette
blare
blarney
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان