خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وقیح
[صفت]
blatant
/ˈbleɪtnt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more blatant]
[حالت عالی: most blatant]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وقیح
آشکار، وقیحانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دریده
فاحش
مترادف و متضاد
clear
flagrant
obvious
1.a blatant attempt to buy votes
1. تلاشی وقیحانه برای خریدن رای
2.It was a blatant lie.
2. آن دروغی آشکار بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
blast out
blast from the past
blast
blankly
blanket sleeper
blatantly
blatta orientalis
blattella germanica
blaze
blaze a trail
کلمات نزدیک
blasé
blastoff
blastoderm
blasted
blast-off
blatantly
blather
blaze
blaze away
blaze up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان