خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . داغ و سوزان
2 . تند (انتقاد)
3 . بسیار سریع
[صفت]
blistering
/ˈblɪstərɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more blistering]
[حالت عالی: most blistering]
1
داغ و سوزان
بسیار گرم
the blistering heat of the desert
گرمای داغ و سوزان بیابان
2
تند (انتقاد)
نیشدار
blistering attack/criticism ...
حمله/انتقاد و ... تند
3
بسیار سریع
1.The runners set off at a blistering pace.
1. دوندهها با سرعتی بسیار زیاد مسابقه را آغاز کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
blistered
blister
blissfully happy
blissful
bliss
blithe
blithely
blithering
blitz
blizzard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان