خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پنچر شدن (لاستیک)
2 . (با فوت و باد و...) خاموش شدن
3 . خاموش کردن (با فوت)
[فعل]
to blow out
/bloʊ aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: blew out]
[گذشته: blew out]
[گذشته کامل: blown out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پنچر شدن (لاستیک)
informal
1.My tire blew out on the way home.
1. در راه خانه لاستیکم پنچر شد.
2
(با فوت و باد و...) خاموش شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
با فوت خاموش کردن
informal
1.Somebody opened the door and the candle blew out.
1. یک نفر در را باز کرد و شمع خاموش شد.
3
خاموش کردن (با فوت)
1.Blow out all the candles.
1. همه شمعها را خاموش کن.
تصاویر
کلمات نزدیک
blow one's mind
blow one's lunch
blow one's lines
blow off
blow it out one's ear
blow over
blow the doors off
blow up
blow up in one's face
blow your horn.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان