خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خون اشراف زادگی
2 . اشرافزادگی
3 . اشرافزاده
[اسم]
blue blood
/blu blʌd/
قابل شمارش
1
خون اشراف زادگی
خون نجیب زادگی
1.Although Mary's family is poor, she has blue blood in her veins.
1. اگرچه خانواده "ماری" فقیر بودند، اما او در رگ هایش خون اشراف زادگی داشت.
2
اشرافزادگی
مترادف و متضاد
noble birth
3
اشرافزاده
آقازاده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آقازاده
تصاویر
کلمات نزدیک
blue
bludgeon
blubber
blu-ray
blt
blue cheese
blue chip shares
blue crane
blue in the face
blue jeans
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان