خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهآرامی زدن (با دست یا شیئی در دست)
2 . رقصیدن
[فعل]
to bop
/bɑːp/
فعل گذرا
[گذشته: bopped]
[گذشته: bopped]
[گذشته کامل: bopped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بهآرامی زدن (با دست یا شیئی در دست)
informal
1.Tom bopped him on the nose.
1. "تام" (بهآرامی) به بینی او زد.
2
رقصیدن
informal
1.Kids were happily bopping on the dance floor.
1. بچهها داشتند با خوشحالی در سالن رقص میرقصیدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
boozy
boozing
boozer
booze cruise
booze
bora
boracic
borage
borate
borax
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان