Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . شاخه (درخت)
[اسم]
bough
/baʊ/
قابل شمارش
1
شاخه (درخت)
شاخه اصلی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شاخه
formal
1.Apple boughs were laden with blossom.
1. شاخههای (درخت) سیب پر از شکوفه بودند.
2.I rested my fishing rod against a pine bough.
2. من چوب ماهیگیریام را به شاخه درخت کاج تکیه دادم.
تصاویر
کلمات نزدیک
bougainvillea
bouffant
boudoir
botulism
bottomless pit
bought ledger
bouillon
boulder
boule
boulevard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان