خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیشرم
2 . برنجی
[صفت]
brazen
/ˈbreɪzən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more brazen]
[حالت عالی: most brazen]
1
بیشرم
گستاخ، بیباک
مترادف و متضاد
bold
shameless
shy
1.The brazen student irritated his teacher.
1. دانشجوی گستاخ استادش را آزرد [عصبی کرد].
2
برنجی
ساخته شده از فلز برنج
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برنجی
رویین
تصاویر
کلمات نزدیک
bray
brawny
brawn
brawl
bravura
brazenly
brazier
brazil
brazil nut
brazilian
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان