خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نقض
2 . نقض کردن (قانون و ...)
[اسم]
breach
/briːtʃ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نقض
تخلف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تخطی
نقض
1.a breach of contract
1. نقض قرارداد
2.They are in breach of Article 119.
2. آنها مرتکب تخلف ماده ی 119 هستند.
[فعل]
to breach
/briːtʃ/
فعل گذرا
[گذشته: breached]
[گذشته: breached]
[گذشته کامل: breached]
صرف فعل
2
نقض کردن (قانون و ...)
تخطی کردن، (قانون، عهد و ...) شکستن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تخطی کردن
تخلف کردن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
brazilian
brazil nut
brazil
brazier
brazenly
bread
bread and butter
bread and butter plate
bread and butter pudding
bread board
کلمات نزدیک
brb
brazilian
brazil nut
brazil
brazier
breach of contract
breach of the peace
bread
bread and butter
bread and butter pudding
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان